دنیای اسکلتی من

آخرین نظرات

۱ مطلب در دسامبر ۲۰۱۶ ثبت شده است


گفتم که بعد از آن همه دل ها که سوختی کس می خورد فریبِ تو ؟
گفتا هنوز هم..
#رهی معیری

++امروز تلخ ترین و بهترین توگوشی عمرم را خوردم نه از آن توگوشی ها که وقتی بچه بودم میخوردم تا یادم بماند نباید در شلوغی گم بشوم.
از آن توگوشی ها هم نخوردم که در دعوا ها بچه ها میزنند به همدیگر...
از آن توگوشی ها نبود که بخورد زیر گوشم و صدای سوت بدهد،بعدش سریع دستم را بگذارم روی رد انگشت ها که شاید آرام بشود و بعد راحت گریه کنم بدون اینکه برایم مهم باشد الان چقدر زشت میشوم و صورتم خیس میشود با اشک های شور و مزخرفی که وقتی ناخودآگاه وارد دهانت میشوند و داغیش را حس میکنی، میفهمی گریه هایت الکی نیست.
امروز تلخ ترین و بهترین تو گوشی عمرم را خوردم
تلخیش به گَسی قهوه بود،از آن تلخها که باید باشد...
نه دستم را گذاشتم روی رد انگشتها نه گریه کردم، لبم را گاز گرفتم و اشکهایم را قورت دادم...
از آن تلخها بود که چشم های آدم را باز میکند!

پ.ن:عنوان زحمتش را کشیده همین.

  • کنجد :)