خوب خواهم شد به یقین

گفتم که بعد از آن همه دل ها که سوختی کس می خورد فریبِ تو ؟
گفتا هنوز هم..
#رهی معیری

++امروز تلخ ترین و بهترین توگوشی عمرم را خوردم نه از آن توگوشی ها که وقتی بچه بودم میخوردم تا یادم بماند نباید در شلوغی گم بشوم.
از آن توگوشی ها هم نخوردم که در دعوا ها بچه ها میزنند به همدیگر...
از آن توگوشی ها نبود که بخورد زیر گوشم و صدای سوت بدهد،بعدش سریع دستم را بگذارم روی رد انگشت ها که شاید آرام بشود و بعد راحت گریه کنم بدون اینکه برایم مهم باشد الان چقدر زشت میشوم و صورتم خیس میشود با اشک های شور و مزخرفی که وقتی ناخودآگاه وارد دهانت میشوند و داغیش را حس میکنی، میفهمی گریه هایت الکی نیست.
امروز تلخ ترین و بهترین تو گوشی عمرم را خوردم
تلخیش به گَسی قهوه بود،از آن تلخها که باید باشد...
نه دستم را گذاشتم روی رد انگشتها نه گریه کردم، لبم را گاز گرفتم و اشکهایم را قورت دادم...
از آن تلخها بود که چشم های آدم را باز میکند!

پ.ن:عنوان زحمتش را کشیده همین.

بر ما نظری کن

مثل هر سال،امشب هم پیاده میریم حرم آقا تا شاید حضرت نظری بر دل تاریک ما نمودند و چشم دل ما هم روشن شد و توانستیم از چاله چوله هایی که بی هوا سر راهمان سبز میشوند تا ما را با کله به زمین گرم بزند، به سلامت بگذریم.
نایب الزیاره هستیم شما هم ما رو از دعاهای خیرتون بی نصیب نزارین.
واسه مریض ها هم خیلی دعا کنید.
پ.ن.عکس:آدمهایی که معلوم نیست مذهبی هستند یا نیستند و دقیقا دلشون کجاست رو اذیت نکنیم و بیایید به اعتقادات هم احترام بگذاریم و عقاید خود را به سر یک دیگر نکوفیم.دیشب که باهاش حرف میزدم کاملا میشد فهمید حالش زیاد خوش نیست،بهش گفتم تو هم فردا بیا خیلی خوبه هاا حال و هوات عوض میشه فقط گفت پیشش واسم دعا کن...
اونم مثل من توی تاریکی گم شده فقط من در به در میزنم خودمو پیدا کنم اون نمیتونه میگه دعا کن...
دیگه قدرتی واسم نمونده من این دختر غمگین و افسرده رو نمیخوام چرا حالم خوب نمیشه عاخه!؟
بازم خداروشکر که اینجا به دنیا اومدم
خداروشکر که یک منبع آرامش بزرگ داریم اینجا...

یک نقطه بحرانی

-فرض کنید تابع f به فاصله ی a تا b پیوسته باشد و c یک نقطه ی بحرانی از این فاصله است.حالا اگر f ...
خب ببین کلا همه قوانین مشتق رو باید بلد...
****************

+فرض کنید تابع خانواده به فاصله ی مامان تا بابا پیوسته باشد و کنجد یک نقطه ی بحرانی از این فاصله است...

یک نقطه ی بحرانی یک نقطه ی سیاه یک نقطه ی اضافه یک نقطه ی بی مصرف یک نقطه ی خسته..اعع اعع دیدی یادم رفت به شبنم بگم تیپ بندی در و پنجره اشو واسم بیاره اه اه گند بزنن این حافظه لعنتی ر

****************
-الوووو؟؟
+هان؟
-کجایی میگم فهمیدی؟؟
+آره آره فهمیدم بریم مبحث بعد...


پ.ن:لعنت به حواسی که فقط موقع درس خوندن پررته...مثل همیشه ریاضی هم خر است..میانترم هم خرتر..

سوزی

این گربه یکی از ده تا گربه ی دانشگاست که دو هفته ایی میشه پای راستش میلنگه(یکی بهش لگد زده) و چون از بقیه گربه ها ضعیف تره،تصمیم گرفتیم تا یکم اوضاعش روبراه بشه براش غذا ببریم و هواش رو داشته باشیم.
اسمش هم گذاشتیم سوزی :)
هرچند که حکایت من و گربه ها حکایت مار و پونه است ولی وقتی یک موجود زنده،بدبخت تر از خودم،میبینم حس میکنم باید کمکش کنم،خدا رو چه دیدی شاید تو زندگی قبلیم سوپر من بودم :/

++یک گربه ی سیاه سفید مهربون هم هست که وقتی من نیستم هوای سوزی رو داره:))))

+++کلا دانشگاه که نیست مرکز پرورش گربه است :| 

ایشون همون جنتلمن مهربونه که هوای سوزی رو داره :)

غذا میخواست :(

هیچ مردی را نترساندم

وقتی دبستان میرفتیم رسم بود آخر صفحه ی مشقمان جمله های محبت آمیز برای معلم مان بنویسیم یک شب مشقم که تمام شد رو به مامانم پرسیدم صمیم را با کدام س مینویسند؟برادرم خندید گفت چیه میخوای بنویسی خانم معلم عزیزم از صمیم قلب دوستت دارم؟
کلاس اول بودم و نمیدانستم صمیم قلب آدم دقیق کجاست.گذشت.
یک شب سرم را از روی دفتر بلند کردم و گفتم تبعیض را چه جور مینویسند؟مامانم با چشمهای گرد از تعجب گفت چه میخوای بنویسی؟
تعریف کردم معلم بین من با انشای خوب و بغل دستی با ریاضی خوب فرق میگذارد.مامانم گفت این تبعیض نیست.
در سال های زیادی که گذشت من هرگز به مردی متلک نگفتم،توی تاکسی به هیچ مردی نچسبیدم و توی خیابان به تن هیچ مردی دست نکشیدم،هیچ مردی را نترساندم،به هیچ مردی فحش ندادم.
در سالهای زیادی که گذشت هرگز ورزش کردن و درس خواندن و کار کردن و ماشین راندن هیچ مردی را به سخره نگرفتم.
و حالا از صمیم قلبم فکر میکنم همه ی اینها تبعیض است.
#هاجر

coming back soon ï

به شرط عقل فاصله میگیریم
پیش از آنکه فاصله ای اندازند
چرا که انسان
درخت نیست تا حد فاصلش را با کناری حفظ کند
به دوستی خنجر میسازد
و از درون خود را
و از بیرون کناری را
زخم می اندازد...
#سید محمد مرکبیان

+سلام خوبین؟؟
++ نتایج کنکور خیلی خیلی خوب بود و باور نکردنی هر چند این موضوع بیات شده و تقریبا مال دو ماه پیشه اما خالی از لطف نیست که بگم رتبه ام 63 شد البته با این توضیح که رشته من معماری بود ( بهتون حق میدم اگه همین الان دچار تهوع بشین چون تقریبا از هر ده نفر یازده نفرشون دارن معماری میخونن) و  داوطلبای رشته های فنی خیلی کمتر از رشته های نظری هستند و شاید کنکورشون هم خیلی آسونتر و آوردن رتبه دو رقمی زیاد شق القمر کردن هم نیست فقط کاش یه عدد خاص تر بود مثلا هفتادوهفتی چیزی ،هر چند از ته قلبم از خدا خیلی خیلی ممنونم♡_♡
+++همه چیز خوب و روبراهه فقط من فکر میکردم مثلا دانشجو ها اونقدر وقت دارند که حداقل هفته ای یک بار میرن سینما یا تئاتر،کتابای باحال میخونن ، هر جمعه صبح میرن کوه و با دوستاشون همه فست فودای شهر رو امتحان میکنن و باشگاه و استخر و گردش و تفریح و ...کلا فقط زندگی میکنن و درساشون به خودی خود پاس میشه یا لابد یک بار مشروط میشن ترم بعد دیگه حتما خودش پاس میشه اما عرش تا فرشی با حقیقت فاصله داشت هرچندکه ما همچنان امید واریم :)
++++من تصمیم گرفتم با فضای مجازی آشتی کنم ولی همون غار سرد و تاریکی که همه کنکوریا تا روز کنکور توش قایم میشن ،همش سنگ میندازه جلو پام  >_<
+++++روز و شبتون مانا دوستان...!

درد و درد :/

+نمیدونم از عوارض جانبی کنکوره یا واقعا ضعیف  شدم:/

++دلم که میگیره میام پست هاتونو میخونم و حالم خیلی بهتر میشه، خیلی دلم میخواد نظر هم بزارم ولی بیشتر ترجیح میدم تو تایم محدودم از مطالب خوبتون استفاده کنمシ
+++فک کنم اولین پست تو سال جدیده,امیدوارم سال پر باری تا اینجا بوده باشه و آرزو میکنم پربارتر هم بشه براتون ,براشون ,برامونジ
++++راااستی حدودا سه ماه دیگه تا کنکور فاصله دارم، خیلی استرس داررم  :O
+++++نمیدونم بگم دلم براتون تنگ شده یا خودتون میدونین؟؟

دردوخند ...

عکس هایت را دارم
ضربه خورده ای
شکسته ای
اما هنوز
رها نشده ای
خودت را رها کنی
من بالای مجسمه ی آزادی
عکست را میگیرم!
#نیما وثوقیان

اول سلام ، دوم اینکه  دلم براتون خیلی خیلی خیلی تنگ شده
و سوم خبری نیست جز اینکه خیلی عجیب با ورق ورق کتابام گره خوردم که نتیجش هر هفته جزو نفرات برتر بودن آزمون های خیلی خررر است، که این یکی نتیجه ی بیرون کشیدن از خیلی کارایی بود که با عنوان سرگرمی و تفریح انجام میدادم [گریه]

البته میدونم همه این دورانو میگذرونن، فقط دعا دعا میکنم زودتر تابستون بیادو کنکورو بدمو همه ی این سختیای به اصطلاح آدم قوی کن، تموم بشه...
خسسته شدم از روزای تکراری ودرسایی که هیچ تلاشی برای درک کردنشون نمیکنیمو فقط به ذهن میسپاریم تا اون روزی که زمانش برسه و رو یه برگه شطرنجی پیادشون کنیم، خیلی مسسخره اس
یه دفترچه سوال و یه برگه شطرنجی چطور میتونه معیار سنجش بهترینا باشه¿¿ :(


+همه فکر میکنن باید خیلی خوشحال باشم ،منم تظاهر به اون چیزی میکنم که اونا فکر میکنن ولی جسمم خسته و روحم خسته تر و وحشتناک تر اینه که نتونی بخوابی...


++خیلی ببخششید که بعد این همه مدت با کلی فاز منفی اومدم شاید باید یه جور دیگه مسائلو تعریف میکردم مثلا اینکه توی آزمونای هفته ایی دو بار نفر اول شدم سه بار نفر دوم تو بقیه ی آزمونا هم بین ده نفر اول بودمو هدیه هم گرفتم و کلی پیشرفت درسی داشتم و اینکه همه چیز خوبه و من به قول دوستم که میگه دخترای مو کوتاه قوی ترن، با همه ی سختی و یکنواختی این روزا با تمام قدرت مبارزه میکنم و حالم خوبه اما من نمیتونم منکر نکات نسبتا منفیش بشم :(
البته جای شکر داره که فاز دپ من به خاطر یکنواختی زندگیه و شکست عشقی نیس خخخ بس که همه جا پر شده از این جور مسائل یعنی یه جفت آدم وفا دار نداریم واقعا؟؟
راستی میگن امروز ولنتاینه، مبارکا باعشهه...
من که وقت سر خاروندن ندارم چه برسه رسیدگی به این موضوعات ولی شوکولات دوست دارم :)

+++بهترینا رو برای شما و عزیزانتون آرزو میکنم :)

و در نهایت :)

دلم برای تمام دردهایم
اتاق خالی ندارد
من مسافرم
آخر ماجرایم کوچ است
مثل پاییز به زمستان
از خودم میروم
به خیابانی که
هیچ وقت به شهری نمیرسد
بی تو فقط میشود هیچ باشم
کاش فصل ها
بهانه ایی برای عاشق شدن داشتند ...

چند روز دیگه امروز پارسال میشه
کمی ساده ،اندکی خنده دار و قدری عادی!!
+پس عید همتون خیلی خیلی پیشاپیش مبارک
+میرم ولی اگه عمری باشه پاییز سال بعد برمیگردم :)
لینک همه دوستانی که سر میزدن هم گذاشتم ، اگه کسی هم هست که فراموش کردم لینک کنم بگه که بزارم ،خاموش به همتون سر میزنم :)
+ خب دیگه خدافظی :*

حالا دیگه باید باهاش کنار بیام

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید